تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391 | 9:32 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون ...

(بقیه داستان زیبا و آموزنده در ادامه مطلب)


برچسب‌ها: داستان آموزنده , داستان , قصه عشق , داستان محبت , وجود فرشته , ,

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 26 اسفند 1390 | 7:14 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |


شبـــی غمگیـــن شبــی بـارانــی و ســـــرد

مــــرا در غـربـــت فــردا رهــا کـــرد

دلــــم در حســـرت دیـدار او مــانـد.

مــرا چشــم انتظـار کوچــه ها کــرد

بـه مـن می گفت تنهایی غریب است.

ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستیم بودو ندانست که

در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

اگرچه تا ته دنیا صدا کرد!


برچسب‌ها: افسانه عاشقی , نقطه پایان , قصه عشق , شعر نو , زیباترین شعر عاشقانه , شعر عشق ,

تاريخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390 | 10:12 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.